درمکه زایری وخداراشناختی
آن خانه ی شریف وفا راشناختی
آل سعود ظلم وجفا کرد باشما
باقتل عام شیعه جفا را شناختی
جهلی که دوستان خداراشهید کرد
شیطان بی حیای خداراشناختی
زیبا عروج کرد دلت درهوای دوست
وقتی حدود عشق ووفا را شناختی
آهسته دست وپای شما روی هم شکست
رفتی به سوی حق و دوا را شناختی
آمدصدا زگوشه ی محراب مثل نور
سبحان ربی العظیم صدا راشناختی
وقتی که ذهن پاک تومی سوخت درنماز
آثار لطف ورنگ دعاراشناختی
دشمن به زایران خداوند حمله کرد
تاثیرحمد وعشق وضیا راشناختی
دربین کشته های منا شیعه ی خدا
در خون سرخ عین منا راشناختی
پروانه سوخت دردل این غربت عظیم
با شمع جان خویش رضا راشناختی
دبیر ستاد شاهد پژوهی آموزش و پرورش : در این مراسم هدف از اجرای طرح را احیا ذکر و نام شهدا،تبیین و ترویج ارزشهای اصیل انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با تامل در سیره شهدا،ترویج فرهنگ ایثار و شهادت،تبیین و انتقال آرمانهاوارزشها ذکر کرد و ادامه داد در این طرح هر کارشناسی و اتاق اداری به نام یکی از شهدای فرهنگی، دانش آموز و بیش از 10 در آسمانی که فرزندان آنان بعنوان کارشناس مسئول در حال انجام وظیفه می باشند نام گذاری شده است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش به نقل از خبرگزاری پانا؛ حمیدرضا کفاش که صبح امروز 26 مرداد 95 در مراسم بزرگداشت محمدکاظم کول آبادی خبرنگار پانا و جانباز دفاع مقدس حضور داشت ضمن گرامی داشتن یاد و خاطره شهید خبرنگار محمود صارمی اظهار داشت: بزرگداشت شهیدان، ایثارگران، جانبازان و آزادگان رسم بسیار خوبی است که انسان های شریف و بزرگ به اجرای آن توفیق پیدا می کنند.
وی افزود: تجلیل از شهدا در واقع تجلیل از حقیقت و حقانیت است. مقام معظم رهبری در آستانه بزرگداشت شهدای امور تربیتی در همین خصوص فرمودند"در تجلیل از این افراد تکلیفی عمل نکنید. در این جلسات باید ویژگیهای این عزیزان تشریح شود تا رواج پیدا کند" من میدانم در شهر نیشابور موضوع شهید پژوهی این روزها رونق خوبی پیدا کرده است.
معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در خصوص امر شهیدپژوهی افزود: ما اگر نام و یاد شهدا و بزرگانمان را ترویج کنیم خطاهای انسانی به حداقل خواهد رسید لذا این گونه مراسم از زیباترین نمادهای حق شناسی و شکر نعمت است که نعمتمان را افزون خواهد کرد.
وی با اشاره به برخی ویژگیهای این جانباز خبرنگار اظهار داشت: برادر عزیزم آقای کول آبادی ویژگیهای فراوانی دارد که شما بهتر از من می شناسید ولی باید آن را ذکر کنیم حضور 60 ماهه در جبهه جنگ زمانی که حضرت امام فریاد می زدند" هل من ناصر ینصرنی" کار کوچکی است. فرزند جانباز بزرگ کردن کار کوچکی نیست و در کنار این ویژگیها تواضع و فروتنی و طلبکار نبودن از نظام هم ارزش است و باید تجلیل شود.
کفاش خطاب به کول آبادی گفت: آقای کول آبادی امروز پانایی های همه کشور به خاطر شما در این جا جمع شده اند آن هم در روز بازگشت آزادگان به میهن. در چنین روزی در اینجا از عزیزی تجلیل می شود که من این اقدام بزرگ شما را تشکر می کنم و امیدوارم چنین برنامه هایی ادامه پیدا کند.
وی در ادامه در خصوص خبرگزاری پانا گفت: پانا فقط یک خبرگزاری نیست، پانا معبد عشق است تا جوانان و نوجوانان یاد بگیرند که خبرهای خوب را به درستی منتشر کنند . چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.
وی ادامه داد: پانا نباید خبر منفی منتشر کند. چشم انداز پانا باید مثبت و امیدبخش باشد. هستند کسانیکه خبرهای منفی را منتشر کنند. پانا باید دائم خبرهای خوب را منتشر و آنها را درونی کند.
معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش اظهار داشت: امروز که برای شرکت در مسابقات فرهنگی هنری دانش آموزان در شهر شما شرکت کرده ام توفیق افزون من دیدار چهره نورانی آقای کول آبادی و شرکت در این برنامه بود.
کفاش در پایان به عنوان هدیه این بزرگداشت سفر کربلای معلی را به کاظم کول آبادی و همسر و فرزندانش تقدیم کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از نیشابور، جانبازان و همه یادگاران هشت سال دفاع مقدس همچون خورشید در کشور میدرخشند و کشور را به راه صحیح هدایت میکنند و اجازه نمیدهند انحرافی در ارزشهای انقلاب اسلامی پیش آید، چون درد و رنج را با پوست و گوشت و استخوان چشیدهاند، دراینبین خبرنگاران نیز با قلم خود سعی میکنند این ارزشها را حفظ و به نسلهای بعد منتقل کنند.
محمدکاظم کولآبادی از یادگاران هشت سال دفاع مقدس است که علاوه بر تیر و ترکشهایی که دفاع مقدس بر پیکرش وارد کرده از ناحیه چشم و ریه جانباز شیمیایی است و در کنار معلمی به شغل شریف و پر زحمت خبرنگاری مشغول است.
از نظر خبرنگاران نیشابوری وی نماد سختکوشی و استقامت است، کسی که بارها تا صبح با درد زیر دستگاه اکسیژن بوده ولی صبح برای پوشش رسانهای قدمی پا پس نکشیده است؛ این است که همت و تلاش او، وی را منحصربهفرد کرده و همه این ویژگیها باعث شد به مناسبت روز خبرنگار سوژه مصاحبه شود.
این مصاحبه علاوه بر مشکلات معمول یک مصاحبه، سختی خاصی نیز داشت و آن راضی کردن محمدکاظم کول آبادی برای مصاحبه بود چراکه تاکنون حاضر به انجام مصاحبه با هیچ رسانهای نبوده است؛ حتی رسانهای که در آن مشغول به فعالیت است.
پرواضح است راضی کردن فردی رسانهای، با کلکهای رسانهای نهتنها ممکن نبود بلکه کاری بس کودکانه مینمود، تنها راه راضی کردن وی سماجت رسانهای چندین ماهه بود که سرانجام و پس از اصرارهای فراوان به نتیجه رسید و در بعدازظهر یکی از روزهای گرم تابستان میهمان خبرگزاری فارس باشد.
فارس: ابتدا خودتان را معرفی و از نحوه اعزام به جبهه بفرمایید؟
به نام حق و سلام؛ محمدکاظم کول آبادی جانباز شیمیایی و ترکشی هشت سال دفاع مقدس هستم، در حال حاضر چهار فرزند دختر و یک پسر دارم.
در مراحل اولیه اعزام به خدمت بهصورت بسیجی و در ادامه بهصورت پاسدار در دفاع مقدس شرکت کردم، برای اولین بار در خرداد سال 62 زمانی که حدوداً 13 سال داشتم به همراه پنج نفر از همکلاسیهایم در مدرسه ابوریحان بیرونی با جعل امضا به مشهد رفتیم تا ازآنجا به جبهه اعزام شویم ولی چهار بار تلاشمان بینتیجه ماند، به خاطر جثه کوچکمان مشخص بود که از نظر سنی امکان حضور در جبهه برای ما فراهم نیست ولی برای بار پنجم درحالیکه اصلاً ناامید نشده بودیم با محبت شهید روشنک و احمد گیاهی از مسؤولان وقت بسیج دانشآموزی و جعل کارت اعزام به جبهه توانستیم از مشهد به جبهه اعزام شویم.
فارس: در جبهه به چهکارهایی مشغول بودید؟
در مرحله اول با توجه به جثه کوچک اجازه حضور در گردانهای عملیاتی و رزمی را نداشتیم به همین دلیل سردار شهید نورعلی شوشتری در لشکر 5 نصر و تیپ 21 زرهی امام رضا (ع) من را بهعنوان زیرمجموعه و کمک دست خودش به کار گرفت. در روزهای اول یک موتور تریل 250 سیسی که قدش از من بزرگتر بود تحویل گرفتم، برای سوارشدن بر آن مجبور بودم بر روی تپهای بایستم، آن را روشن کنم و دنده بزنم و بعد از حرکت بر روی آن بپرم.
بعد از مدتی و با شروع عملیات والفجر مقدماتی برای اولین بار بدون اینکه آموزش جنگی دیده باشم و نحوه کار با اسلحه را بلد باشم در عملیات شرکت کردم، دقیق به یاد دارم که قدم بهاندازه تیربار گرینف بود ولی با آن جثه کوچک هرگز در این راه کم نیاوردم. در پستهای مختلفی فعالیت میکردم، در تیپ ویژه شهدا زیر نظر سردار شهید محمود کاوه و شهید قمی مسئول آتشبار پدافند هوایی بودم، به مدت 6 ماه مسئول کارگزینی بسیج تیپ 21 امام رضا (ع) بودم و پیک لشکر و گردان، تبلیغات و در ادامه بهعنوان فیلمبردار عملیات شرکت میکردم و در 37 عملیات در کنار دفاع از انقلاب، فیلمبرداری عملیاتها را نیز بر عهده داشتم.
فارس: با توجه به جثه کوچکتان چرا در دفاع مقدس شرکت کردید و در این راه حتی مدرک جعل کردید؟
به عشق دفاع از اسلام، امام خمینی (ره) فرمودند هرکسی به هر نحوی که میتواند به جبههها کمک کند، ما هم سعی کردیم با حضور خود کمک کنیم و برای همین به جنگ رفتیم.
برایم حجله زده بودند
فارس: اولین بار چه زمانی مجروح شدید؟
در مرحله اول بعد از حدود 8 ماه حضور در جبهه در 5 اسفند سال 62 در منطقه فکه در بیمارستان اراک به دلیل مجروحیت بستری شدم ولی چون عملیاتی دیگر در راه بود از همانجا مستقیماً به جبهه برگشتم و ادامه فعالیت دادم.
دریکی از این جانبازیها، شهادتم به خانواده و پدرم که در همان منطقه جنگی بود اعلام شد، ایشان برای وداع با من به معراج شهدا میآید ولی میگویند که جسد به شهرستان انتقال پیدا کرده است ولی به علت در کما بودن به بیمارستان شهید مصطفی خمینی تهران منتقلشده بودم و در نیشابور برایم حجله زده بودند و عزاداری میکردند.
از سال 62 تا 66 بارها مجروح شدم ولی هیچگاه از جبهه خارج نشدم، دو مرحله در جزایر مجنون مجروح شدم که یکدفعه آن از ناحیه چشم شیمیایی شدم و ترکش به شکم و کمرم اصابت کرد و در دفعه دوم در همین منطقه از ناحیه ریه دچار شیمیایی شدم که تاولها و اثرات آن بهوضوح قابلرؤیت است. شنواییم با توجه به انفجارهایی که در نزدیکیام انجامشده بود دچار آسیب جدی شده است و در کردستان تیر به دستم اصابت کرد و از ماشین به بیرون پرت شدم، در مقطعی دیگر در کردستان بازهم تیر بهپای چپ و ترکش به کمرم اصابت کرد همه اینها را گفتم ولی باید همینجا تأکید کنم که فقط برای حفظ ارزشهای کشور به جبهه رفتم و هیچ منتی بر کسی ندارم و نخواهم داشت.
فارس: از آن دوستانی که با هم به جبهه اعزام شدید، اطلاعی دارید؟
بسیاری از آنها شهید شدند، شهیدان محمد عبیری، مرتضی بیدکی، امینیان مقدم، عباسعلی مقیم، هادی عشوره، کاظم قربانی، سید محمود حسینی، جعفری و . شهدایی بودند که هم قد من بودند و با هم اعزام شده بودیم ولی در همان سن و قد و قامت برای همیشه رستگار شدند.
بگذارید بازنشسته شوم
فارس: بعد از دفاع مقدس چه کردید؟
بعد از 60 ماه حضور در جبهه، در سال 70 و اتمام قطعی جنگ احساس کردم نیاز به انجام کار مهمتری دارم، حقیقتاً لباس سپاه را بسیار ارزشمند میدانستم و به نظر خودم از نظر جسمی و با توجه بهشدت جراحات بهتر دیدم در سپاه فعالیت نداشته باشم، در حالی که در دفتر نمایندگی ولیفقیه در سپاه نیشابور خدمت میکردم درخواست استعفا دادم که مورد قبول واقع نشد ولی با اصرار زیاد در نهایت با انتقالیام به آموزش و پرورش موافقت شد و به کانون شهید باهنر نیشابور رفتم تا در آنجا کار فرهنگی خودم را آغاز کنم.
در طی این سالها با این وضعی که داشتم میتوانستم به یک مدرسه خلوت بروم ولی سعی کردم مفید باشم از همان سال تا به امروز در مدرسه شاهد به فرزندان شهدا و جانبازان خدمت کردم.
بعد از 35 سال امسال قرار است بازنشسته شوم، ولی مدیر آموزش و پرورش اجازه نمیدهد و بر حضور من اصرار دارد و من از همینجا میخواهم اجازه دهند که از دور نظارهگر اقدامات و فکر نیروهای جدید باشم.
فارس: چه شد جوان جانباز هشت سال دفاع مقدس خبرنگار شد؟
طی همین سالهایی که در نیشابور کار فرهنگی میکردم وزارت آموزش و پرورش با توجه به سابقه خبرنگاریام در جبهه مسئولیت خبرگزاری پانا در نیشابور را به من سپرد.
از آن زمان که 17 سال میگذرد به 4 هزار و 700 دانشآموز، آموزش خبرنگاری دادهام، عدهای علاقه داشتند و عدهای نه ولی خدا را شکر در حال حاضر 42 نفر از همان دانشآموزان خبرنگار و دبیر در خبرگزاریها و رومههای رسمی و معتبر در سطح کشور، استان و شهرستان هستند.
فارس: فعالیتتان فقط به حیطه خبرنگاری محدود میشد؟
قاعدتاً خیر، در کنار همه این مشکلات جسمی سعی کردم برای کشور و انقلابم مفید باشم، کمیته برنامههای خاص فرهنگی مخصوص خانواده شهدا و جانبازان را تشکیل دادم، طرح شاهد پژوهی را برای اولین بار در کشور پیشنهاد و اجرا کردم که نتیجه حال حاضر آن در استان خراسان رضوی فقط 37 مرکز شده است، به دلیل این طرح و اجرای آن از طرف مقام معظم رهبری مورد تشویق قرار گرفتم. با کمک دوستانم و مدیر آموزشوپرورش شهرستان نیشابور دکتر سید جواد قوامی نژاد، توانستیم 80 مدرسه و هزار و 115 کلاس درس را به نام شهدا نامگذاری کنیم.
در این سالها چهار سفر کربلا از مقام معظم رهبری و مدیرکل آموزشوپرورش خراسان رضوی هدیه گرفتهام، جزء هیئت امناء دو مسجد و دو انجمن خیریه هستم و توانستهایم با کمک خیرین برای بیش از 90 دختر یتیم و محروم شهرستان جهیزیه تهیه نماییم.
در حیطه فعالیت خبرنگاری نیز دو بار بهعنوان خبرنگار نمونه کشوری و یکبار بهعنوان خبرنگار نمونه استان معرفیشدهام.
کوتاهی مسؤولان ما را از پا در میآورد، تحریمها اثری ندارد
فارس: خیلیها از تحریمها و مشکلاتی که ایجاد کرده ابراز گله میکنند، شما که نیاز به داروهای خاصی دارید و حتماً از این تحریمها آسیبدیدهاید چه دیدگاهی نسبت به آن دارید؟
مشکلات ریوی و تاولی من را دچار مشکلات خاصی کرده است که هر دو ماه در بیمارستان ساسان بستری و مورد بررسی کامل قرار میگیرم. زندگیام بهصورت مستقیم به اکسیژن و دستگاه آن وابسته است و چندین نوع اسپری مخصوص استفاده میکنم که به خاطر تحریمها در کشور نیست و برای تهیه آن با مشکلات فراوانی روبرو هستیم و مجبورم از طریق دوستان خارج از کشور بهصورت خاص و ویژه تهیه کنم. وجود یک فرزند معلول و سه بیمار صعبالعلاج در یکمنزل سختیهای بسیاری را برایم فراهم کرده است ولی ما به خاطر یک اعتقاد به جبهه رفتیم و هستی خود را دادیم، منتی سر هیچکس نداریم و بدون اغراق میگویم بهعنوان یک بچه مسلمان باید برای همیشه در کنار رهبرم و برای ایران اسلامی جانفشانی کنم.
سعی کردم طی این مدت کار ارزشمندی انجام دهم و به ارزشهایی که داشتم برسم. اگر ما در زمان جنگ این دردها را تحمل کردیم و میکنیم حالا هم موقعیت کشور اینگونه ایجاب میکند که کنار تحریمها بازهم آسیب ببینیم، این هم برای ما شیرین است، این دردها باعث از پا افتادنمان نمیشود.
کوتاهی مسؤولان میتواند ما را از پا دربیاورد ولی تحریمها کوچکترین تأثیری ندارد. دشمن عزمش را جزم کرده که ما را تحتفشار تحریم قرار دهد، این تحریم شما را به نحوی و من را به نحوی دیگر آزار میدهد، ما میدانیم که دولت در حال حاضر توان کمک به ما را ندارد پس ما نیز از آنها انتظاری نداریم و بهصورت بسیجی سعی میکنیم مشکلاتمان را حل نماییم.
فارس: این کمک نخواستن از مسؤولان با توجه به اینکه حق شماست به چه دلیل اتفاق افتاده است؟
مسؤولان جانبازان را از یاد بردهاند و معتقدم که نیاز است به جانبازان با نگاه ویژه برخورد شود، جانبازان ولینعمتان این سرزمین هستند ما که میتوانیم کارهای روزمره خود را انجام دهیم لایق این کلمه ارزشمند نیستیم ولی کسانی که واقعاً تواناییهای خود را ازدستدادهاند و مشکلات شدیدی داشته و دارند باید یاری شوند.
ما همهچیز را برای رضای خدا تحمل میکنیم اما مسؤولان میتوانند با عملکردشان اقداماتی انجام دهند که خانواده جانبازان به زندگیامیدوارتر شوند و با اقدامات کوچک دیدهای منفی را مثبت کنند.
برخی مسئولین فقط در تشییعجنازه شهدا حضور پیدا میکنند و از نام شهید سوءاستفاده میکنند؛ چه خوب است از جانبازان که شهدای زنده هستند یادی کنیم تا این عزیزان احساس کنند اندکی از رنجی که آنها کشیدهاند توسط مسؤولان قدردانی شده است، اگر چنین حسی در بچههای جانباز ایجاد شود فشارهای روحی و روانی آنها کمتر میشود. این فراموشیها بد است.
بارها در ادارهها دیدهام که مسؤولان مصوبات مجلس برای تکریم جانبازان را رعایت نمیکنند و تکریم ایثارگران وجود ندارد، کم کم این جانبازان به سنی میرسند که طی 30 سال آینده همه پر میکشند و دیگر در شهر جانبازی پیدا نمیشود، وقتی همه جانبازان پر کشیدند آنوقت دیگر نمونههای زنده ایثار برای نشان دادن به بچههایمان وجود ندارد؛ آموزش و پرورش همانگونه که دهقان فداکار را به مردم معرفی کرد باید جانبازان و ایثارگریهای آنها را به کودکان بیاموزد، باید در جامعه اسطوره داشته باشیم و بهترین اسطورهها همین جانبازان و خانواده شهدا هستند. این جانبازان نشانههای حفظ ارزشها هستند، وقتی تمام شوند اگر معرفی نشده باشند ارزشها نیز به فراموشی سپرده میشود، جانبازان هدفشان رضایت خدا بوده و هست، برخی سعی میکنند هدف را پول و مقام معرفی کنند، همه پول دنیا جبران یک دقیقه از درد بچهها نیست، اگر مسوولی فکر میکند که حاضرم یک دقیقه از سوزشهای ریه خودم را با بالاترین مقام و مسؤولیت عوض کنم سخت در اشتباه است، ما بچههای جانباز حتی حاضر نیستیم یکلحظه از حال معنوی خود را که بهواسطه این دردها به دست میآوریم با دنیا عوض کنیم، همه امید ما این است که شهدا شفیع ما باشند و میدانیم که ما نباید رسالت خود را از یاد ببریم چون ما بدون رسالتمان معنا نداریم، ما باید این جبهه فرهنگی را در حد توان کمک کنیم و به جوانها بسپاریم، هر کاری که در توانمان هست را باید انجام دهیم که اگر نکنیم رسالتمان عبث مانده است.
فارس: دشمن برای همه برنامهریزی خاصی دارد، برای شما جانبازان این برنامهریزی چگونه است؟
باید در انقلاب قدمها پشت سر هم و باهدف حفظ انقلاب باشد، باید با حرف و عمل برای انقلاب کارکرد. دشمن چشم و گوشش را تیز کرده تا از ما جانبازان بشنود که خسته شدهایم ولی ما با تمام وجود اعلام میکنیم هیچوقت از ارزشهایمان عقب نمینشینیم و منتظر فرمان رهبر هستیم تا در هرکجای جهان که نیاز است هر کاری که از دستمان برمیآید را انجام دهیم، این فقط حرف من نیست، دوستان قطع نخاعی نیز بارها این را به من گفتهاند.
جانبازان از درد و رنج ابایی ندارند، شاید درد آنها را رنجور کند ولی مقاوم هستند و پای ارزشها و انقلاب هیچوقت کوتاه نخواهند آمد.
اگر مدافعین حرم نبودند ایران سوریهای دیگر بود
فارس: ما جانبازان و شهدای جدیدی در کشور به نام مدافعین حرم داریم، نظر شما درباره این جانفشانیها چست؟
هیچکس مدافعین حرم را نمیتواند بشناسد، اگر بهترین حرفها و بهترین فیلمها را بسازیم مجاهدتها و ارزشهای آنها را نمیتوانیم انتقال دهیم، اما یادگاران هشت سال دفاع مقدس میتوانند آنها را درک کنند، اگر طی هشت سال دفاع مقدس من با جثه کوچم از نیشابور و بسیاری با همین جثههای کوچک از تمام کشور نمیآمدند و از کشور دفاع نمیکردند مطمئن باشید که وضع ما از سوریه بدتر بود.
ما در هشت سال دفاع مقدس با ترفندهای دشمن آشنا شدیم، دشمن در خارج از کشور یک عملیات ایذایی انجام میدهد ولی هدف اصلیاش ایران است و میخواهد ایران را در شرایطی گیر بیندازد و در تله خودش نابود کند، اگر همین مدافعین حرم در سوریه نبودند و نمیرفتند مطمئنم که وضع ما از یمن، عراق، افغانستان و سوریه بدتر بود، چون هدف ایران است نه این کشورها.
هشت سال دفاع از کشور باعث شد آنها سوریه را هدف قرار دهند و ما نیز برای حفظ ارزشهای اسلام و مظلومین عالم هرکجا نیاز باشد حضور پیدا میکنیم. مقام شهدای مدافع حرم حتی از شهدای 8 سال دفاع مقدس بالاتر است، اینها در غربت و فقط برای حفظ ارزشهای اسلام شهید شدهاند، مردم هر چه در توان دارند باید به خانواده این شهدا احترام بگذارند، باید احترام بیشتری به خانواده شهدای مدافع حرم گذاشت، چون اعتقاد دارم این احترام یک زنجیره است و احترام به آنها احترام به اسلام است.
خبرنگاری عشق است و ایثار
فارس: بهعنوان یک جانباز خبرنگار، خبرنگاری را تعریف کنید؟
خبرنگاری یک عشق است، خبرنگاری پول ندارد ولی از نظر من خبرنگاری یعنی ایثارگری، خبرنگاران به شیوه دیگری ایثار میکنند، ما در جنگ برای انقلاب و اسلام جنگیدیم امروزه خبرنگاران نیز برای ارزشهای کشور و شهر خودشان تلاش میکنند، خبرنگاران فعال در نیشابور نیز با تلاشهای خود توانستهاند نام این شهر تاریخی را زنده نگهدارند، به نظر من 80 درصد از جاودانگی نام نیشابور بهواسطه خدمات مستقیم خبرنگاران است.
فارس: بهعنوان یک جانباز و با رسالتی که دارید، چه چیزهایی را به دانشآموزان خبرنگار خود یاد میدهید؟
در کلاس درس با دانشآموزانم که خبرنگاران آینده هستند دوست هستم و همیشه به آنها یادآوری کردهام که شما خود یک ارزش هستید و ارزشها را باید خودتان حفظ کنید. سعی کنید برای اسلام در مرحله اول و بعد برای شهر و خودتان مفید باشید و سعی نکنید مشکلات را بزرگ کنید، سعی کنید مشکلات را حل نمایید.
اغلب دانشآموزانم از مدارس خاص و با معدلهای خوب بودهاند و امروز نیز بسیاری حرفه و کار خبرنگاری را بهعنوان عشق نگاه میکنند و این باعث خوشحالی من است و خواهد بود. خبرنگاری کاری طاقتفرسا است، اگر عشق نباشد و فقط فکر مادیات باشیم ارزشی ندارد. بسیاری از همین دانشآموزان امروز دکتر و متخصص شدهاند ولی بازهم رسانه و فضای آن را فراموش نکردهاند و فعالیت رسانهای خود را ادامه میدهند، به نظرم دلیل این حضور آنها همین حفظ ارزشهاست که فراگرفتهاند.
فارس: این رسالت برای شما تا به کی ادامه دارد؟
رسالتی که در دفاع مقدس بهعنوان خبرنگار صداوسیما آغاز کردم و در آن راه به درجه پرافتخار و رفیع جانبازی نائل شدم مانند این درجه تمامی ندارد و آن را به هر نحو ادامه میدهم.
لیاقت شهادت ندارم؛ بگذارید گمنام بمانم
فارس: تابهحال به شهادت فکر کردهاید؟
خودم را لایق شهادت نمیدادنم و هرگز به آن فکر نمیکنم، آن لحظهای که از بیمارستان به خانه برگشتم و دیدم که حجله شهادت برای من زدهاند حسرت خوردم که چرا بارها تا مرز شهادت رفتهام ولی شهید نشدهام، چرا اینهمه رنجکشیدهام ولی شهید نشدهام، نتیجه گرفتم که شهدای ما ارزشهایی بودند که ما نمیتوانیم آنها را درک کنیم، شهید اسمش ساده است ولی در حقیقت دنیایی ارزش است، بهترین چیز روی زمین شهادت است.
ما نمیتوانیم شهید را تعریف و توصیف کنیم و حتی نمیتوانیم آن را تصور کنیم. وصیت کردهام اگر روزی فوت کردم مرا در گوشهای بدون نام و نشان خاک کنند و بگذارند مانند دوستان گمنامم، گمنام بمانم، امیدم به شفاعت شهدا و خانواده شهدا است و از همه آنها عاجزانه التماس دعا دارم.
سال 67، داخل قرارگاه یونس گزارش یکی از عملیاتها را میداد. آقای ای و محسن رضایی هم بودند. خبر آوردند که دشمن به کرند حمله کرده. قبول نمیکرد. میگفت: این گزارش اشتباه است. دشمن هدف خاصی آنجا ندارد.» برگشت برای ادامه گزارش که خبر دادند، رسیدهاند اسلامآباد.
تعجب کرد و گفت: شما همین چند دقیقه پیش گفتید کرند هستند، چطور به این سرعت رسیدند اسلامآباد؟ گفتند: این دختر و پسرهایی که حمله کردهاند عربی صحبت نمیکنند، فارسی بلدند. درمانده شده بود. آقای ای گفت: احتمالا منافقیناند و هدفشان تهران است. وارد عمل شوید. محسن رضایی جواب داد: این منطقه برادران ارتش است و در مسئولیت سپاه نیست؛ اما آقای ای رو کرد به شوشتری: با توجه به اینکه شما قبلا در کرمانشاه حضور داشتید، بروید و معطل نکنید.
وقتی رسید کرمانشاه، می به پا بود. میگفت: در طول جنگ چنین صحنهای ندیده بودم. مردم از شهر فرار میکردند. هرکس وسیلهای گیر میآورد، خانوادهاش را سوار میکرد و میفرستاد بیرون شهر. شهر خالی شده بود. انبارهای مهمات اطراف شهر در آتش میسوخت و میگهای عراقی هم که به پشتیبانی منافقین آمده بودند، بالای شهر میچرخیدند.»
یکی دو روز اول در غربت مقابلشان ایستادند؛ نیرو نداشتند؛ اما روزهای بعد اوضاع تغییر کرد.
*به شوشتری بگویید اگر آبرو داشته باشم قطعا شفاعتش میکنم
حاج احمد آقا گزارش پیشرویهای نیروهای خودی را برای امام خواند، امام خوشحال شد. گفت: به شوشتری بگویید در این دنیا که نمیتوانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعا شفاعتش خواهم کرد.
پیام امام را که به نورعلی رساندند، تمام خستگی آن چند روز از تنش در آمد.
شجاعت صفت بارز او بود که همه کس را به تحسین وامی داشت.
آخرالامر در تاریخ 20/3/95 در راه دفاع از حریم بانوی دمشق حضرت زینب (سلامالله علیها) در کربلای خان طومان شهد شیرین شهادت را نوشیدند و به خاطر علاقه یزیادی که به جده ی خود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وفرزندشان سالار شهیدانامام حسین (علیه السلام) داشتند از ناحیه ی پهلو و گردن مورد اصابت گلوله واقعشدند.
و اینک در گار شهدای شهرستان نیشابور در کنار سایر همرزمان خود آرام گرفتهاند.
فرازی از وصیت نامه ی سید شهیدان مدافع حرم شهرستان نیشابور سردار سرتیپ سیدعلی منصوری
<<خداوندا من در طول زندگی نتوانسته ام خدمتی به اسلام بکنم اگر باریختن خونم می توانم خدمتی به اسلام بکنم پس ای رگبار مسلسل ها وای غرش توپخانه ها وای ترکش خمپاره ها مرا دریابید>>
خاطراتی از شهید قاجاریان نقل قول همرزمانش
سرهنگ "سیدیحیی حسینی" از همرزمان و دوستان سردار شهید مدافع حرم "محسن قاجاریان" در گفتوگو با خبرنگار مدرسه عشق اظهار داشت: آشنایی من با این شهید بزرگوار از سال 60 در منطقه عملیاتی جنوب آغاز شد که آن وقت به صورت نیروی بسیجی به جبههها اعزام شده بود. سپس در دوران دفاع مقدس و در عملیات خیبر فرمانده گروهان شد. در عملیات بدر در سال 63 نیز جانشین من در فرماندهی گردان بود.
وی ادامه داد: محمدباقر قالیباف فرمانده لشکر چند بار به من گفته بود که فرماندهی یکی از گردانها باید به قاجاریان سپرده شود اما او به دلیل تواضعی که داشت این مسئولیت را قبول نمیکرد تا اینکه در سال 64 و در عملیات والفجر8 مجاب به قبول فرماندهی گردان فجر شد و تا پایان جنگ و در عملیاتهای مختلف مانند کربلای 5 فرماندهی این گردان را بر عهده داشت.
حسینی خاطرنشان کرد: از ویژگیهای این سردار شهید شجاعت، خوش برخوردی و ولایتمداری بود که زبانزد دوستان و نیروهایش بود.
وی تصریح کرد: پس از پایان جنگ، شهید قاجاریان جانشین من در معاونت عملیات تیپ 21 امام رضا(ع) شد. او توانمندیش از من بیشتر بود اما از قبول مسئولیت امتناع میکرد. آن وقت پیشنهاد جانشینی فرماندهی تیپ هم به او داده شده بود اما قبول نمیکرد. این تواضع شهید موجب شده بود دوستان و نیروهایش او را دوست داشته باشند.
حسینی در رابطه با حضور شهید قاجاریان در سوریه گفت: هر وقت که صحبت دفاع از حرم حضرت زینب(س) و جنگ با داعشیها میشد و خبر شهادت مدافعان حرم را میآوردند، او ابراز ناراحتی میکرد و میگفت نگرانم از قافله شهدا جا بمانم. لذا خیلی پیگیر بود تا به سوریه برود و به آرزویش یعنی شهادت دست یابد.
همرزم شهید قاجاریان اظهار داشت: چند روز پیش از این که به سوریه اعزام شود به آقای سلیمانی از دوستانمان گفته بود که پیکر من را در کنار قبر آیت الله غرویان و در محل یادمان سردار شهید شوشتری دفن کنید. شهید قاجاریان و امثال بنده، تمامی نیروهای سردار شهید نورعلی شوشتری بودیم.
وی اضافه کرد: شهید قاجاریان علیرغم جانبازی و اینکه در آستانه بازنشستگی بود اما همچون یک رزمنده جوان شوق دفاع از حرم حضرت زینب(س) را داشت. او در دوران جنگ، بیشتر در منطقه بود و کمتر به شهر برمیگشت. در سالهای پس از جنگ که آرامش و امنیت در شهر برقرار بود، به صورت شبانهروزی در پادگان حضور داشت و در کنار نیروهایش بود. خانوادهاش در این امر او را خیلی یاری کردند.
حسینی در رابطه با نحوه شهادت این فرمانده مدافع حرم گفت: به گفته دوستان و همرزمانی که در سوریه با ایشان بودند، سردار شهید قاجاریان در چند روز نخستی که به سوریه رفته بود اقدام به شناسایی منطقه کرد و سپس در طراحی عملیات آزادسازی شهرکهای شیعه نشین نبل و اهرا نقش داشت. در این عملیات نیز به همراه یکی از نیروهایش در کنار تانکی مستقر بودند که دستور شلیک به سوی هدفی را داد که از سوی دیگر موشک ضدتانکی به تانکشان برخورد کرد و سردار شهید محسن قاجاریان پس از سالها دوری از یاران شهیدش آسمانی شد.
وی در پایان گفت: شهید قاجاریان سرباز و حافظ ولایت، راه شهدا و ارزشهای انقلاب اسلامی بود.
دکتر حمیدرضا کفاش در مراسم نکوداشت خبرنگار پانا» و جانباز دفاع مقدس محمدکاظم کولآبادی در تالار شهید عابد فرمانداری نیشابور، افزود: بزرگداشت ایثارگران رسم بسیار خوبی است که انسانهای بزرگ توفیق به اجرای این رسم را پیدا میکنند. او یادآور شد: تقدیم ۳۶ هزار شهید دانشآموز و ۵۰۰۰ شهید فرهنگی گویای این مدعا ست که این دو قشر، دین خود را به کشور و انقلاب اسلامی ادا کرده است. کفاش گفت: پانا» یک خبرگزاری نیست، یک معبد عشق برای نوجوانی است که مهارتهای طلایی حوصله داشتن، انتقادکردن، انتقادپذیر نبودن و نحوه انتقاد کردن را میآموزند. مدیرعامل خبرگزاری کانون دانشآموزی ایران (پانا) نیز گفت: طرح هر مدرسه یک خبرنگار را با هدف تربیت خبرنگاران و پوشش خبری مدارس در این دولت پیگیری میکنیم.
دکتر محمدکاظم دهقانی با اشاره به فعالیت ۲۶ هزار خبرنگار دانشآموزی پانا افزود: راهی که خبرنگارانی چون کولآبادی گشودهاند را ادامه میدهیم. همچنین دکتر سیدجواد قوامینژاد معاون مدیر کل استان و مدیر آموزش و پرورش نیشابور در تجلیل از کولآبادی، تصریح کرد: او در دفاع از دین و مام میهن سر از پا نشناخت و در سنگر خبرنگاری هم به جنگ جهل رفت و در جنگ سخت و نرم سربلند بیرون آمد. محمد کاظم کولآبادی متولد ۱۳۴۵ در نیشابور به دنیا آمد و در طول ۶۰ ماه حضور در جبهه، پنج بار بر اثر تیر و ترکش و عوارض شیمیایی مجروح شدبه گزارش خبرنگار پانا خراسان رضوی، در این دیدار پس از حضور در منزل جانباز شیمیایی و خبرنگار پانای خراسان رضوی محمد كاظم كول آبادی، چفیه ی متبرك شده ای كه توسط مقام معظم رهبری به جهت ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و راه اندازی مركز شاهد پژوهی و دبیرخانه ستاد شاهد پژوهی در این شهرستان ، به وی اهداء شده بود توسط این جانباز به مدیر آموزش و پرورش نیشابور اهدا شد.
معاون مدیر كل و مدیر آموزش و پرورش نیشابور ضمن اظهار خرسندی و شادی وصف ناپذیر به جهت دریافت این هدیه معنوی ، این هدیه را بیاد ماندنی ترین و زیباترین هدیه ای دانست كه می توانست در چنین روز مباركی دریافت كند.
وی گفت: این مدیریت همواره تلاش كرده است مبحث شاهد پژوهی را با جدیت بیش از پیش دنبال كند ودر این راستا برنامه ها و اقدامات چشمگیری به سرانجام رسانده است كه افتتاح دفتر شاهد پژوهی برای اولین بار در استان خراسان رضوی ، نام گذاری كلاس های مدارس شهرستان به نام شهید ، راه اندازی وبلاگ مدرسه عشق ،تهیه بیش از ۲۳۰ میلیون ریال هدایااز طرف آموزش و پرورش و كمك خیرین در جهت ترویج فرهنگی غنی جبهه و جنگ تأمین از مهمترین آنها می باشد.
سید جواد قوامی نژاد افزود : امروز به طور همزمان تعداد ۲۳ آموزشگاه با حضور در منازل خانواده های شهدا و جانبازان با آنها دیدار كردند كه این امر به نوبه خود منحصر به فرد است و تلاش ما براین است كه جوانان و نوجوانان نسل امروز نیز در این امور فرهنگی دخیل باشند تا فاصله آنها با نسل جبهه و جنگ به یكدیگر نزدیك تر شود.
وی اضافه كرد: ما در روزهای آتی برنامه های مختلف دیگری در این زمینه خواهیم داشت كه می توان به ؛ حضور همسران جانبازان در مدارس و تجلیل از آنها ، تجلیل از ۱۸۰ دانش آموز فرزند شهید و جانباز ، پیش بینی ویژه برنامه مربوط به روز شهید ، ادامه اجرای طرح جبهه همین نزدیكی است و تشكیل تشكل های جانبازان و آزادگان اشاره كرد .
به گزارش خبرنگار پانا خراسان رضوی ؛ معاون مدیر کل و مدیر آموزش و پرورش نیشابور به اهمیت نقش دانش آموزان در جنگ تحمیلی اشاره کرد و گفت : در این جنگ تفکر همه مردم به گونه ای بود که می خواستند به رزمندگان اسلام کمک کنند .
سید جواد قوامی نژادافزود : آنروز تانک و اسلحه و . ابزار جنگ بود و امروز ترفندها ، حیله گری ها و ابزاری همانند ماهواره ، شبکه های مجازی و . و متاسفانه درجنگ نرم نمی توان دشمن را راحت شناخت.
وی ادامه داد : رزمنده های جنگ نرم تنها آقایان نیستند و هرکس در این راه گامی بردارد بدون تردید امام حسین ( ع ) آنرا بی اجر نمی گذارد.
سال گذشته در ایام سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) در شهر درود پیکر مطهر دو شهید گمنام به خاک سپرده شد. در روز خاکسپاری شهدا برادری خود را به محل تدفین رساند و اعلام کرد که همسرم که فرزند شهید است و در خوابدیده که یکی از این دو شهید گمنامی که به شهر درود آوردهاند، پیکر پدرش است.
از طرفی هم مشخصات پیکر با مشخصات زمان شهادت، سن و عملیاتی که پدرش در آن به شهادت رسیده بود مطابقت داشت، اما مسئولین امر خواب را حجت ندانسته و اعلام کردند که برای کسب نتیجه نهایی باید آزمایش خون داده شود تا با مطابقت با نمونه پیکر شهید قبول و یا رد این فرضیه محقق شود. با طرح این مسئله، همسر و دختر شهید جهت انجام آزمایش DNAاقدام کردند. باگذشت یک سال از زمان آزمایش نتیجه آن اعلام شد و مشخص شد که پیکر شهید گمنام 23 سالهای که در اسفندماه سال 1363 در عملیات بدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در 4 خردادماه سال گذشته در شهر درود، به خاک سپردهشده مربوط سید علیاکبر حسینی بوده که در شهر محل ست خانواده تدفین شده است.
این بار نحوه خبررسانی به خانواده شهید در خصوص شناسایی پیکر مطهر شهید گمنام دفن شده در شهر درود که منتسب به خانواده شهید حسینی است با نوبتهای قبل یک تفاوت داشت، و آنهم این بود که قرار بود خبر احراز هویت این شهید، توسط سمیه سادات حسینی یادگار شهید انجام شود.
پدرم آمده است
جمعی از مسئولین شهرستان نیشابور و شهر درود به دیدن همسر شهید رفتند تا به انتظار ۳۱ساله این همسر صبور پایان بدهند. سید حسین، سید رضا، سید علی و سید محمد حسینی چهار برادر شهید و خواهر و همسر شهید میزبان میهمانان شدند. بعد از گذشت مدتی زمانی و شرح شهادت سید علیاکبر از زبان سید حسین برادر شهید و بیان خاطرهای از شهید از زبان همسر شهید، یادگار شهید وارد خانه شد و با بیان این عبارت که پدرم آمده است، این انتظار به پایان رسید. .
با شنیدن این خبر اشک شوق از دیدگان همه جاری شد. برادران شهید همگی ابراز خوشحالی کردند، و این را هدیهای از جانب خداوند دانستند که در دهه کرامت به آنها ارزانی داشته است.
رویای صادقه
سمیه سادات حسینی، خوابی را که سال گذشته دیده بود، را تعریف کرد و گفت: سال گذشته چند روز قبل از اینکه شهدای گمنام را به دررود نیشابور بیاورند، خواب دیدم در یک حسینیه خیلی بزرگ تابوت دو شهید گذاشتهاند و یکی از تابوتهایی را که روبهقبله بود، نشانم دادند و گفتند این تابوت روبهقبله پدر شماست. در همان حال گفتم این پیکر که نام و نشانی ندارد. به من گفتند جلوتر برو نام شهید را میبینی. نزدیکتر که رفتم، پرچم روی تابوت را کنار زدم دیدم با خط خوش نوشتهشده بود شهید سید علیاکبر حسینی. فردای آن روز م تماس گرفتم و از ایشان پرسیدم در دررود خبری است؟ مادرم گفت که قرار است دو شهید گمنام در دررود به خاک سپرده شوند.
وی ادامه داد: چهارم خرداد۹۳روز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) پیکر دو شهید گمنام دفاع مقدس وارد روستای درود شد. خیلی بیتاب بودم. هرچه گفتم این شهید پدر من است، کسی باور نکرد و از خوابی که دیده بودم سخن گفتم ولی آنها گفتند نمیشود فقط به یک خواب بسنده کرد؛ اما هنوز صحنهای را که روی تابوت نوشتهشده بود علیاکبر حسینی را به یاد دارم. از آن روز هر وقت به درود میآمدم، ساعتها بر مزار این شهید گمنام اشک میریختم؛ چون به دلم برات شده بود که این شهید پدر من است. همه میگفتند تو داری خودت را اذیت میکنی، اگر پدرت نباشد چه؟ میگفتم بههرحال این شهید هم گمنام است و خانوادهای ندارد. من بهجای خانوادهاش به دیدارش میآیم و در اینیک سال با این شهید بهاندازهای خو گرفتم که انگار پدرم است.
من مواظب شما هستم
دختر شهید سید علیاکبر حسینی با چشمانی پرازاشک میگوید: در تمام این سالها فقط سه بار خواب پدر را دیدم. یکبار زمانی بود که فقط شش سال داشتم. در خواب دیدم که درِ حیاط را میزنند، رفتم در را باز کردم، بعد دیدم یک نفر جلوی من زانو زد، نگاه که کردم، پدر بود که مرا در آغوش گرفت و گفت چطوری دخترم. سال گذشته برای بار دوم خواب پدر را دیدم؛ اما کسی باور نمیکرد این شهید، پدر من باشد. پس از خاکسپاری شهدا، یکشب دیگر پدر به خوابم آمد و گفت: من از این بالا مواظب شما هستم. این بار مطمئنتر شدم و به همسرم گفتم من مطمئنم که این شهید، پدرم است.
منتظر خبر خوشی بودیم
همسر شهید سید علیاکبر حسینی میگوید: اولین یادواره شهید که برگزار شد، خیلی دلم گرفته بود. بعد از یادواره چندین شب عروسیمان را خواب دیدم. حالوروز عجیبی داشتم. هنوز هم هر وقت به آن خواب فکر میکنم، حال خوبی به من دست میدهد؛ بعد از خواب دخترم هم حالوهوای عجیبی به همه ما دست داد، تا جایی که هرروز منتظر خوشخبری بودیم و امروز آرزوی دیرینه من و فرزندانم برآورده شد.
وی میافزاید: در تمام این سالها در تنهاییهایم به یاد علیاکبر و خاطرات خوبی که داشتیم، گریه میکردم و امروز شاهد خبر خوشی بودم که امیدوارم طعم آن را تمام خانواده شهدای جاویدالاثر بچشند. به شهیدم تبریک میگویم که بعد از ۳۱سال به شهر خودش برگشته و از این اتفاق خیلی خوشحالم.
وابستگی زیاد به سید علی اکبر
همسر شهید حسینی با اشاره به اینکه همسرش سال۶۳در جزیره مجنون به شهادت رسیده است، اظهار میکند: زمانی که رفت سربازی، پسرم را باردار بودم. قرار بود کفیل پدرش شود؛ اما به دلیل اینکه جنگ بود، گفتند باید به خدمت بروی. من با این موضوع مشکلی نداشتم؛ چون برای دفاع از کشور باید میرفت. اما من وابستگی زیادی به علیاکبر داشتم؛ بهقدری که یکشب بدون علیاکبر طاقت نمیآوردم. در تمام این سالها خدا به من صبر و تحمل داد.
سه سال و نیم زندگی مشترک
وی میگوید: من و علیاکبر تنها سه سال ونیم باهم زندگی کردیم که حاصل آنیک پسر و دختر است؛ اما همین چند سال برای من بهاندازه هزاران سال ارزش داشت. خاطرات خوبی باهم داشتیم. علیاکبر حتی مهریهام را که بیست تومان بود، با فروش قالیچههایش داد و برایم به چهارده تومان یک زمین خرید و به نامم زد.
سربازیاش را در کردستان بود و پنج ماه بعد مجدد به جزیره مجنون رفت. آخرین باری که به جبهه رفت، پسرم محمدمهدی چهارساله و دخترم سمیه پنجماهه بود. هیچوقت آخرین دفعهای را که میخواست به جبهه برود، فراموش نمیکنم. آنشب تا صبح بیدار بودیم و هردو گریه میکردیم. میگفتم نگرانم، احساس میکنم میخواهد اتفاقی بیفتد. آنشب گفت شش تومان دیگر از قبالهات مانده، آن را به من میبخشی؟ من هم بخشیدم. هوا که روشن شد، رفت و دیگر برنگشت. انگار به هردو نفرمان الهام شده بود که دیدار مجددی وجود ندارد و عید نوروز همان سال 64 خبر مفقودشدن علیاکبر را برایم آوردند.
شهید به خواب یک از بانوان مشهدی آمده بود
داماد شهید علیاکبر حسینی نیز میگوید: روزی که شهدای گمنام را به درود آوردند، در مسجد جامع درخواست کردیم با توجه به خوابی که همسرم دیده است، عکس پدرش در کنار تابوت شهدای گمنام باشد. پس از مراسم یکی از بانوانی که از مشهد آمده بود، گفت شب قبل یکی از شهدای گمنام را در خوابدیده و همین موضوع سبب شده است او به درود بیاید. عکس شهید علیاکبر حسینی را که میبیند، میگوید: من همین شهید را در خواب دیدم.
شناسایی سید علی اکبر دوباره ما را دور جمع کرد
سید حسین حسینی میگوید: حضور شهید و تدفین در شهر خود به اذن پروردگار بود. خدا را شاکرم و از امام رضا (ع) ممنونیم که بعد از 31 سال این هدیه را به ما داد. سید علیاکبر آمد تا دوباره خانواده را دور هم جمع کند و چیزی جز شفاعت از او نمیخواهیم.
در پایان این مراسم مسئولان نیشابور، اصحاب رسانه به همراه خانواده شهید سید علیاکبر حسینی به پارک شهدای گمنام درود و تپه مشرف به شهر رفتند و با حضور بر مزار شهید سید علیاکبر حسینی و شهید گمنامی که در کنار این شهید عزیز به خاک سپردهشده است ادای احترام کردند و به یاد شهدا زیارت عاشورا را قرائت کردند.
یادمون باشه
سهمیه ای، دختری نیست که به ناحق
صندلی بچه های دیگه رو اشغال کرده.
سهمیه ای، دختریست که وقتی تو در کلاس های گاج و قلم چی نشسته بودی ،
او در ناصرخسرو به دنبال دارو برای پدر جانبازش بود.
همان دختری که وقتی نیمه شب کنج خانه میخواست درس بخواند ،
ناله های پدر روحش را آزار می داد.
دخترکی که روز کنکور با سرفه های پدری شیمیایی بدرقه شد.
همان دختری که با دیدن هر بی حجابی در خیابان
و با شنیدن هر سرفه ای از پدر درد کشید.
همان دختری که با دیدن هر تاول به بدن بابا مرد و زنده شد!
و همان دختری که هیچگاه به جواب این سوال نرسید:
مردم به پدر من مدیونند یا پدرم به مردم!؟؟؟
نیشابور (پانا)- جانباز و رزمنده دوران دفاع مقدس نیشابوری به عنوان خبرنگار، نماد سختکوشی و استقامت است، کسی که بارها تا صبح با درد زیر دستگاه اکسیژن بوده ولی صبح برای پوشش رسانهای قدمی پا پس نکشیده است.
از یادگاران هشت سال دفاع مقدس با سابقه بیش از 50 ماه حضور در جبهه های حق علیه باطل علاوه بر تیر و ترکشهایی که از دفاع مقدس به یادگار دارد از ناحیه چشم و ریه جانباز شیمیایی است.
او در کنار معلمی سالهای زیادی است که به عنوان خبرنگار به آموزش و تربیت دانش آموزان در این حرفه مشغول است.
محمد کاظم کول آبادی از نظر خبرنگاران نیشابوری نماد سختکوشی و استقامت است، کسی که بارها تا صبح با درد زیر دستگاه اکسیژن بوده ولی صبح برای پوشش رسانهای قدمی پا پس نکشیده است؛ این همت و تلاش، او را منحصر بهفرد کرده است.
او در گفت و گو با پانا اظهار کرد: در مراحل اولیه اعزام به خدمت بهصورت بسیجی و در ادامه بهصورت پاسدار در دفاع مقدس شرکت کردم، برای اولین بار در خرداد سال 62 زمانی که حدوداً 13 سال داشتم به همراه پنج نفر از همکلاسیهایم در مدرسه ابوریحان بیرونی با جعل امضا به مشهد رفتیم تا از آنجا به جبهه اعزام شویم، ولی چهار بار تلاشمان بینتیجه ماند، به خاطر جثه کوچکمان مشخص بود که از نظر سنی امکان حضور در جبهه برای ما فراهم نیست، ولی برای بار پنجم در حالیکه اصلاً ناامید نشده بودیم با محبت شهید روشنک و احمد گیاهی از مسؤولان وقت بسیج دانشآموزی و جعل کارت اعزام به جبهه توانستیم از مشهد به جبهه اعزام شویم.
او با بیان اینکه با توجه به جثه کوچک اجازه حضور در گردانهای عملیاتی و رزمی را نداشتیم، ادامه داد: به همین دلیل سردار شهید نورعلی شوشتری در لشکر 5 نصر و تیپ 21 زرهی امام رضا (ع) من را بهعنوان زیرمجموعه و کمک دست خودش به کار گرفت و به عنوان پیک و فیلمبردار و انجام امور فرهنگی یک دستگاه موتور تریل 250 سیسی که قدش از من بزرگتر بود را تحویل گرفتم، ناچار بودم برای استفاده از آن به شگردهای خاص متوسل شوم، با این موتور در محورها حضور یافته و گزارش موقعیت را تصویری و یا بی سیم به اطلاع سردار می رساندم.
این جانباز دوران دفاع مقدس در ادامه افزود: در بیش از 50 ماه حضور در جبهه ها در پستهای مختلفی فعالیت میکردم، در تیپ ویژه شهدا زیر نظر سردار شهید محمود کاوه و شهید قمی مسئول آتشبار پدافند هوایی بودم، به مدت 6 ماه مسئول کارگزینی بسیج تیپ 21 امام رضا (ع) بودم و پیک لشکر و گردان، تبلیغات و در ادامه بهعنوان فیلمبردار عملیات شرکت میکردم.
او گفت: از سال 62 تا 66 بارها مجروح شدم، ولی هیچگاه از جبهه خارج نشدم، دو مرحله در جزایر مجنون مجروح شدم که یکدفعه آن از ناحیه چشم شیمیایی شدم و ترکش به شکم و کمرم اصابت کرد و در دفعه دوم در همین منطقه از ناحیه ریه دچار شیمیایی شدم که تاولها و اثرات آن بهوضوح قابلرؤیت است. شنوایی ام با توجه به انفجارهایی که در نزدیکیام انجامشده بود دچار آسیب جدی شده است و در کردستان نیز دوبا راز نواحی مختلف دچار مجروحیت شدم.
کول آبادی رقابت برای کسب توفیق شهادت را یکی از ویژگی های مهم رزمنده های دفاع مقدس دانست و گفت: رزمنده ها همیشه به حال دوستان شهیدشان غبطه می خوردند و برای کسب این توفیق رقابت عجیبی بین آنها شکل گرفته بود.
این خبرنگار رزمنده گفت: پس از انتقال از سپاه به آموزش و پرورش تقریبا از سال 72 طی 20 سال به بیش از 4 هزار و 700 دانشآموز، آموزش خبرنگاری دادهام، عدهای علاقه داشتند و عدهای نه، ولی خدا را شکر در حال حاضر 42 نفر از همان دانشآموزان، خبرنگار و دبیر خبرگزاریها و رومههای رسمی و معتبر در سطح کشور، استان و شهرستان هستند.
کول آبادی که به گفته خودش هنوز در حال مبارزه است، چه با دردهایش چه با تهاجم فرهنگی، در مورد فعالیت هایش بیان کرد: در بنیاد حفظ و نشر آثار دفاع مقدس، بنیاد موزه شهدای گمنام و در سنگر مدرسه با تشویق دانش آموزان به شهید پژوهی و معرفی معلمین شهید به عنوان شهدای قلم و شهدای دانش آموز کار می کنم.
نیشابور ( پانا)-در آستانه هفته ناجا و در جهت برآورده شدن آرزوی یک جوان معلول جسمی حرکتی به مدت چند ساعت به صورت نمادین سکان مدیریت راهنمائی و رانندگی نیشابور در دستان وی قرار گرفت .
سرهنگ حسین دهقان پور فرمانده نیروی انتظامی شهرستان نیشابور در گفت و گو با پانا ضمن تبریک و تهنیت فرا رسیدن هفته ناجا به همکاران خود اظهار کرد: حسب اطلاع از آرزوی جوان دردمند همشهری مبنی بر قرار گرفتن در لباس مقدس نیروی انتظامی جهت خدمت به مردم خوب نیشابور و اطلاع از وضعیت جسمانی سجاد کول آبادی (معلول جسمی حرکتی و نیازمند درمانهای خاص) بر آن شدیم به خواسته وی حتی به مدت چند ساعت جامه عمل بپوشانیم.
دهقان پور با اشاره به حدیث شریفی ار حضرت علی بن موسی الرضا (ع) که فرمودند خداوند برای معلولان جایگاه رفیعی در بهشت قرار داده است عنوان کرد : مشکلات بسیاری در برابر این عزیزان در جامعه وجود دارد، مسیر زندگی برای آنان تنگ و سخت بوده و با اینکه تلاش های خانواده و حتی جامعه برای سهولت بخشی گذران عمر آنان متمرکز می شود، با این حال سختی ها، نفس های زیستن را در آنان به شماره می اندازد، بنابراین بر آن شدیم در جهت آلام لحظه ای از دردهای وی، خود را در کنار این عزیز قرار داده تا قدردان نعمتهای بی شمار پروردگار منان باشیم.
معاون اجتماعی نیروی انتظامی شهرستان نیشابور در حاشیه این مانور افزود: حسب دستور فرماندهی محترم با هماهنگی های انجام شده ضمن تهیه لباس مخصوص پلیس راهور سکان هدایت ترافیک شهرستان با همکاری صمیمانه جناب سرهنگ حقدادی در اختیار سجاد قرار گرفت و با اعزام خودرو مخصوص به در منزل کار وی عملا آغاز شد.
سرهنگ حقدادی رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی نیشابور نیز ضمن ابراز خرسندی از انجام این کار انسان دوستانه اظهار کرد: امروز پلیس راهور به خود می بالدبرای چند ساعت در کنار جوانی گام برداشت که با تمام ناتوانائیهای ایجاد شده جسمی و درد و رنج فراوان آرزوی خدمت به خلق داشته و دارد.
حقدادی خدمت در کنار سجاد را افتخاری بزرگ برشمرد و افزود: وقتی فردی این چنین با دردهای بی شمار آرزو دارد در این لباس به مردم فهیم و استوار میهن خود خدمت کند به خود می بالیم و احساس مسئولیت را بر شانه های خود بیشتر احساس می کنیم.
رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی نیشابور ادامه داد: سعی داریم کارت خدمت افتخاری برای سجاد عزیز صادر کنیم تا او هم جزء ی از ما باشد و این مهم مارا در انجام وظایفمان استوارتر می سازد.
درباره این سایت